مسجد آمادهی بهرهبرداری بود به آقای احمد شریفی به آدرس پاوه تلگراف زدم. چند روزی بیشتر به آغاز ماه مبارک رمضان سال 1366 نمانده بود که جوانی را در گنبد ملاقات کردم، حدود 25 بهار از زندگیش سپری شده بود. خودش را فاروق معرّفی کرد پس از گفتگوی کوتاهی معلوم شد که برای چه امر مبارکی پا به شهرمان گذاشته و راهی دیار غربت شده.
از سیما و صحبتهایش دریافتم که نه تنها بسیار جدّی است، بلکه صرفاً برای رضای خالق هستی و خدمت به همنوعانش رنج سفر را تحمّل کرده است.
بهرهبرداری از مسجد امام محمد شافعی با اقامهی اولین نماز، در اولین روز از ماه مبارک رمضان به امامت اولین ماموستا آغاز شد و کُردهای گنبد کاوس برای اولین بار بعد از هجرت از کُردستان در سال گرانی 1297 شمسی (=1919م) در مسجدی که خود احداث نموده بودند، ماموستای همزبان خود را تجربه میکردند.
مردم در ماه مبارک رمضان از ماموستا فاروق فیض بردند و ایشان به دیار خود یعنی شهر روانسر واقع دراستان کرمانشاه مراجعت و چندی بعد همراه همسر صبورش به گنبد تشریف آوردند و در کلبهی محقّر مسجد اسکان یافتند.
در ابتدا دورنمای کار چندان روشن نبود، زیرا:
از یک طرف، وجود حدّاقل امکانات زندگی برای نوعروس و تازه داماد و اولین تجربهی امامت برای ماموستای جوان آنهم برای مردمی که برای اولین بار ماموستای همزبان خود را میدیدند و حتّی با سادهترین احکام عبادی بیگانه و برخی نیز نماز خواندن را نمیدانستند و همچنین استقرار در شهری با اقوام و ملّیتهای مختلف و فرهنگهای متفاوت که با اکراد زندگی مسالمتآمیزی داشتند.
از طرف دیگر، ارتباط و تعامل با علمای اهل سنّت منطقه، با ویژگیهای فکری متفاوت که بعضاً با کُردها وصلت و مراودت داشتند، کار را برای دعوتگر جوان ما مشکل مینمود.
ولی عنایت خداوندی، تلاش و فداکاری، صبر و بردباری، دلسوزی و تسامح و ملاطفت همراه با ایمان راستین این دعوتگر جوان، همه چیز را فوق تصوّر ما رقم زد.
کاک فاروق عزیز از سویی با برخورد بسیار گرم و صمیمی همراه با ملایمت و گذشت خود همهی کُردها را اعمّ از پیر و جوان، زن و مرد، کوچک و بزرگ جذب خود نمود و با اغلب خانوادهها ارتباط خانوادگی پیدا کرد و روابط آنقدر صمیمی شد که غالباً افراد را با اسم کوچک و پسوند جان صدا میزد.
خونگرمی، احساس مسئولیت، دلسوزی و فداکاری، تسامح و گذشت که از ویژگیهای بارز ایشان بود کار خودش را کرد و همه شیفتهی او شده بودند، به طوریکه همسایگان غیر کُرد مسجد و اهالی محل اعمّ از فارس، ترک و ترکمن نیز به او به دیدهی احترام مینگریستند.
از سوی دیگر ارتباط بسیار خوبی با سایر برادران اهل سنّت ترکمنصحرا داشت. همیشه به دیدار علمای بزرگ منطقه با ویژگیهای فکری متفاوت میرفتیم همه او را دوست داشتند و او را «فاروق جان» صدا میزدند و این نشان از نهایت محبّت و ارادت متقابل بود.
علیرغم اینکه فاقد بضاعت مالی بود و از امکانات بسیار کمی برخوردار بود نه تنها لب به شکایت نگشود، بلکه همیشه در خانهی محقّرش به روی همه، بخصوص مهمانان و مسافران راه دور و به ویژه علمای سایر مناطق باز بود و یکی از مکانهای مورد بازدید، مسجد امام شافعی گنبد و ملاقات با ماموستا فاروق قاضی (حفظه الله) بود او بود که با دید و بازدیدهایش و برگزاری مراسمها با شکوه نام امام شافعی را در ترکمنصحرا زنده کرد و دوران شکوفایی مسجد ما را رقم زد.
کاک فاروق مهربان بهعنوان یک دعوتگر دلسوز و فداکار، سنگ صبور خانوادههای کُرد بود و در مراسمهای مختلف اعمّ از عزا و شادی او را پیشقدم میدیدیم و چقدر کلامش آرامبخش دلهای عزادار و مایهی تحبیب قلوب عروس و دامادهای جوان بود. نه تنها خستگی با سیمای او بیگانه بود، بلکه بشّاشیت و خونگرمی و ضربالمثلها و لبخندهای ملیحش ما را به وجد میآورد و قوّت میبخشید.
نگارنده خود را مدیون فداکاری و تلاش صادقانهی ایشان میداند و کاک فاروق بود که افراد بسیاری همچو حقیر را با نهضت جهانی بیداری اسلامی آشنا نمود و دستان کوچک ما را در دستان بزرگ و مبارکی قرار داد.
عاقبت پس از حدود هفت سال خدمت صادقانه در شهریورماه 1373، درحالیکه زمین و زمان بر زحمات شبانهروزی او شهادت میدادند، گنبد را به مقصد ولایت خود یعنی شهر روانسر ترک نمود. با اینکه حدود 20 سال از آن سالها میگذرد ولی هنوز هم نه تنها کُردهای گنبد در حسرت آن دوران هستند، بلکه سایر برادران دینی نیز که با ایشان حشر و نشری داشتهاند از او به نیکی یاد مینمایند.
یادش گرامی و روزگارش با عزّت و رضوان الهی نصیبش باد. آمین!
نظرات
دانا
14 شهریور 1391 - 04:28زیبا بود یاد دوستان گنبدی بخیر /بیزم تورکمن یولداش لاری مرحبا ئلرم
جمشید
15 شهریور 1391 - 08:53یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم درمیان لاله وگل آشنایی داشم براستی بیادماندنی هستند آن دوران وآن مردان دعوتگروتلاشگر راه دعوت ودین ویادونام وخاطراتشان همیشه در ذهن وروان باقی خواهد ماند.خدای بزرگ تلاش ها وزحمات آنان را بی نصیب نگذاشته ونخواهد گذاشت.اینک این نسل جدید است باید با تلاش های خودباعث حک کردن خاطراتی خودش از این جنس در ذهن آیندگان باشد.تا با خواندن ونگارش آن خاطرات اشک شوق وشعف یاد آوری بر دل ودیده خوانندگانش جاری گردد. از زحمات وبرنامه ریزی های به جا وحکیمانه دست اندرکاران سایت نیز باید تشکرو قدر دانی کرد.ه باعث به یاد انداختن چنین سحنه های می گردند.
بدوننام
24 شهریور 1391 - 04:53نمی دانم چرا مردم گنبد هنوز در حسرت آن دوران هستند. مگر کسانی که بعد از ایشان آمده اند بد عمل کرده اند؟. دوست دارم به این شهر سفر کنم و مردم این منطقه را ببینم و از زبان خودم مردم در باره ایشان سوال کنم. بهر حال خداوند چنین انسانهای از خود گذشته و فداکار را توفیق داده و آنها را در زندگی موفق و سرفراز فرماید.
بدوننام
30 شهریور 1391 - 03:47آدمها مثل کتابندبرگرفته از مطالب جالب،از روی بعضی ها باید مشق نوشت،از روی بعضی ها باید جریمه نوشت،بعضی ها را باید چند بار خواند تا معنیشان را فهمید،بعضی ها را باید نخوانده کنار گذاشت!آدمیان به لبخندی که بر لبها می نشانند و به احساس خوبی که بر جا می نهند ماندگارند.این است رمز ماندگاری در دلهادوست عزئز.